خدایا!
اپدیت نیستیا!!! :دی
میدونی...
گاهی وقتا میخوام باهات حرف بزنم،
بگم دردم چیه،بگم آخه چرا
بگم مگه من چیکار کرده بودم؟
بگم ک چقدر داغونم
بگم که...ولی خداییش میدونم میدونی،واسه همینه که خفه خون گرفتم
که نمیگم هیچی
که تو میگی از من رو برگردوندی
آره خیلی وقته نماز نمیخونم
خیلی وقته اونی نیستم که بودم قبلا
ولی توام....
آخه من الان چیکار کنم؟
تو این وضعیت آخه اینا دیگه چین میذاری جلوی پام؟!
آخه من اینا رو دیگه کجای دلم جا بدم؟
دلم پره ب قران!
نمیتونم
واقعا دیگه نمیتونم!
خودتم میدونی این روزا به چی فکر میکنم
برای اون که فرقی نمیکنه
فقط منم که دارم داغون میشم
اینطوری داغون تر میشم،میدونم!
ولی عیب نداره...
بذار اون راحت تر فراموشم کنه
بذار انقدری که زجر میکشم اون زجر نکشه
نمیخوام ناراحتیشو ببینم
حتی یه لحظه
آخه هنوزم....
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 11:55
خداجون
ببین
کارم تقریبا درست شده
اما هنوز یه مشکل دیگه هست
یه هل دیگه فقط
یه هل کوچولوی دیگه بدی میرسم
دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 23:43
فقط دو کلمه: دوست دارم!!!!!!!
خیلی زیاد. یه بغل!.. کاری کن همیشه دوست داشته باشم!!!!
جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 13:13
خدایا الان هم خوشحالم که اولین پستم رو اینجا دیدم
میگم خدایا چقدر خوبه که اولین پستمو واسه تو نوشتم
خدایا ممنونم ازت که .... رو آفریدی که باعث و دلیل همه اینها باشه...
خدایااااااااااااا دوست دارم......بووووووووووس
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 ساعت 23:06
همش بدبیاری...
ولی دل به خودت سپردم
دست رد به سینم که نمیزنی؟
درست میشه نه؟
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 ساعت 23:04
میدونی چقدر حالم بده؟
میدونی چقدر داغونم؟
اه!
آخه تو که میدونی چیه تو این دل صاب مرده ی من!
بابا مردم از بس گریه هامو پنهون کردم و شبا....
مردم از بس بالشم از رنگ خط چشمم سیاه شد!
من بد!
منو که با خودت یکی نکن!
تو مثلا خدایی!
تو خدایی و من دارم دنبال شونه میگردم که سرمو بذارم روش؟
تو خدایی و من دارمدنبال دستی میگردم که اشکامو پاک کنه؟
تو خدایی و من دارم دنبال کسی میگردم که آرومم کنه؟
پس اون بالا نشستی و چیو نیگا میکنی؟
مگه نگفتی از رگ گردن نزدیک تری؟
تو رگ گردنم پر از بغضه!
میترسم میون اون همه بغض،امون نفس کشیدن نداشته باشی!
هیییییییییییییییییییییییییی...
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 22:30
خدایا چرا بعضی آدمها انقدر عوضی اند انقدر که حالت را به هم میزنن در مقابل نگاه های چندش آورشون به تو و لبخند های کثیفشون فقط می تونی دستت را مشت کنی همین
شنبه 2 اردیبهشت 1391 ساعت 15:12