تو میدونی فقط و فقط تو میدونی که جز تو هیشکیو ندارم که وقتی از دست
آدمهای روزگار دلتنگ و دلسرد میشم برم تو آغوشش غممو زار
بزنم...خداجونم..توی این عمری که بهم دادی هر وقت صدات کردم شنیدی..هر وقت
دستامو بردم بالا گرفتیشون..هر وقت اشک ریختم توکنارم بودی و اشکامو پاک
کردی..هر وقت چیزی رو خواستم بهم دادی ..و هر وقت صدات کردم کنارم نشستی و
گفتی جانم؟
دیگه چی ازت بخوام؟ دیگه چی؟ فقط ازت خجالت میکشم چون من هیچ
کاری برات نکردم..من ارزش این همه محبت تورو نداشتم..من خیلی گناه کردم و
خیلی حق نشناسی در حق تو..اما هنوزم دوستت دارم..هنوزم تو تنها کسی هستی که
میتونم بهش اعتماد کنم
دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 15:01